آنتی صهیون אנטי ציון
2 / 11 / 1390برچسب:, :: 8:19 ::  نويسنده : סאגדה       

نماینده سازمان جهانی ویژه یهودیان لیبی در آمریکا که مقر آن در "اور یهودا" در حال تماس با طرف‌هایی در شورای ملی انتقالی لیبی است.


هم‌چنین گفته می‌شود که "دیوید جربی"، بازیگر آمریکایی پس از سقوط معمر قذافی، دیکتاتور معدوم لیبی به این کشور بازگشته تا یکی از معابد یهودی قدیمی طرابلس را ترمیم کند و تلاش‌های خود را برای تقویت روابط یهود با مقامات جدید لیبی از جمله یهودیان گسترش دهد.

رئیس سازمان جهانی یهودیان لیبی در گفت وگو با شبکه خبری صهیونیستی walla در این‌باره گفت که ما به دنبال فرصتی برای حفظ میراث خود در لیبی هستیم.

وی در ادامه افزوده بود که ما فقط برای ادامه زندگی خواهان بازگشت به لیبی نیستیم، بلکه بازگشت ما به لیبی به معنای بازگشت به ریشه‌هایمان است و می‌دانیم اگر رژیم متعصبی هم‌چون قذافی بر این کشور حکومت نکند، لیبی می‌تواند، کشوری دمکراتیک و آزاد باشد.

سازمان جهانی یهودیان لیبی اعلام کرد که طی ماه‌های اخیر از انقلاب لیبی به انقلابیون این کشور کمک می‌کرده و نمایندگان انقلابیون نیز نسبت به بهبود روابط خود با اسرائیل ابراز تمایل کرده‌اند.

این در حالی است که رورنامه صهیونیستی "هاآرتص" ادعا کرده که "احمد شبانی" یکی از سخنگویان انقلابیون در گفتگو با این روزنامه از اسرائیل درخواست کرده که اسرائیل در سرنگونی رژیم قذافی به انقلابیون کمک کند.

پس از سرنگونی و مرگ قذافی "کحلون"، رئیس سازمان جهانی یهود نامه‌ای برای "مصطفی عبد الجلیل"، رئیس شورای انتقالی لیبی نوشت و در آن حمایت یهودیان لیبی از نظام جدید این کشور و آمادگی یهودیان لیبی برای کمک به نظام جدید را اعلام کرد.

کحلون ادعا می‌کند که طرف‌هایی در نظام جدید لیبی هستند که معتقدند، لیبی جدید می‌تواند روابط بهتری با یهودیان این کشور برقرار کند و به این ترتیب درب دنیای جدیدی را به روی خود بگشایند.



 



28 / 8 / 1390برچسب:المپیک, :: 10:52 ::  نويسنده : סאגדה       

در سال 1928 در بازیهای المپیک آمستردام این مشعل روشن شد . اما از سال 1936 بود که مراسم با مشعل به دستور رژیم نازی و موسس ورزشی کارل دیم شکل تازه ای به خود گرفت . در المپیا مشعلی با استفاده از نور خورشید ویک آینه ای خاص روشن شد و توسط دوندگان از بلغارستان ، یوگوسلاوی ، مجارستان ، اطریش ، چک اوسلواکی – کشورهایی که بعدا در قلمرو نازی قرار گرفتند- به برلین برده شد. آتش نماد رژیم هیتلر و مشخصه آن حرکت دسته جمعی برای مشعل بود . هدف رهبری ایجاد ارتباطی مستقیم با تمدن باستان بود . همانطوری که رایان توضیح می دهد آنها خواستار پلی نمادین میان یونان باستان و آلمان کنونی بودند . نور نماد پاکی است

نور خیره کننده ، پاک ، سفید ودرخشنده یونان باستان بود که به افسانۀ آریایی راه یافت . آدلف هیتلر لنی رویفنشتال فیلمساز را برای به تصویر کشیدن این افسانه و ساخت مستندی درباره ی این رویداد در فیلم المپیا در سال 1938 برگزید . پس از جنگ برای مسابقات لندن در سال 1948 برگزار کنندگان مسابقه ایده حمل مشعل را پذیرفتند . جدا از دوره های سخت و تلخ ، مشعل در طول مسیر مورد استقبال انبوه مردم قرار می گرفت . از آن زمان به بعد ، مشعل لحظات خوبی را به خود دیده است . هر چهار سال و سپس هر دو سال یکبار طرح آن توسط کشور میزبان وبرطبق رسوم آن دهه تغییر می کنند . این مراسم گاهی دارای یک زمینه و موضوع خاص بود – رم 1960 : جایگذاری باستانی و مکزیکوسیتی 1968: جایگذاری برای جهان نوین سئول 1988 : هماهنگی وپیشرفت. شیوه های حمل این مشعل بسیار عجیب تر بوده است.

 

برروی اسکی ، اسلو 1952 به وسیله اسکیدو (skidoo ) در کالگری 1988 وپرش با اسکی توسط لیلهمر1994. این مشعل در وراکروز مکزیک در سال 1968 ودر مارسینر فرانسه برای گرینوبل 1968 به وسیله ی شناگران برروی آب برده شد . در سیدنی 2000 این مشعل به اعماق آب حمل شد . همچنین این مشعل در کانکورد ، آلبرت ویل 1992 به آسمان برده شد . به وسیله ی ماهواره در مونترال سال 1976 به وسیله ی چتر هوایی وتوسط لیلهمر1994 ومشعل بدون شعله دوبار پیش از مسابقات آتلانتا 1996 وسیدنی 2000 به فضابرده شد .

قایق ها ، قایق های بخار ، ارابه ها ، اسب ها ، شترها وبسیاری دیگر از حیوانات مسابقه ای و چهره های مشهور نیز نقش خود را ایفا نموده اند . این مراسم مخالفت هایی را بیشتر از جانب طرفداران تبت و نمایندگان حقوق بشر در بسیاری از کشورها در بر داشته است که یکی از این موارد مورد حمله واقع شدن توسط محافظان چینی در تور دور دنیا در بیجنگ 2008 بوده است . وحداقل تا دهه 1950 زنان حق شرکت در این مراسم را نداشتند .

 

بارکر می گوید: گاهی مشعل در میان راه خاموش می شود که ظاهرا این مسئله بسیار اتفاق می افتد . درچنین مواردی مشعل را با شعله های اضافی روشن می کنند که به همراه مشعل اصلی از المپیا به سفر برده می شود وبسیار شبیه مشعل معدنکاران است .

در روزهای ابری که زمان روشن نمودن مشعل است هنگامیکه زنان مشعل را به وسیله ی نور خورشید در المپیا روشن می کنند ، شعله های دیگری برای استفاده بعنوان "روشن کننده ی یدکی" مشعل بازیهای المپیک پیش از رویداد اصلی نگهداشته می شود . اسطوره های ورزشی چون «محمد علی کلی» ، ورزشکار بند باز «لی نینگ » ، قهرمان تیراندازی با کمان در مسابقات پارالمپیک «آنتونیو ربولو» و نیز قهرمان دو «کتی فریمن » مشعل بازیهای المپیک را روشن نموده اند .

 

 

از سمت چپ بالا، در جهت عقربه های ساعت : محمد علی کلی ، شهر سالت لیک ، 2002،لی نینگ ، بیچنگ 2008، کتی فریمن ، سیدنی 2000 و آنتونیو ربولو ، بارسلونا 1992 از مشعل حمل شده برای روشن نمودن مشعل اصلی بازیهای المپیک استفاده کردند .

 اینها همه تنها بخشی از نمای ظاهری است که به گفته ی مورخان المپیک اشتیاقی را برای یک رویداد مثبت ورزشی ، اغلب در کسانی که نمی توانند در بازیهای المپیک حضور داشته باشند شعله ور می کند . موسس جنبش نوین المپیک «پیر دکوبرتین» امیدوار بود مشعل المپیک مسیر خود را قرن ها دنبال کند و درک متقابل را درمیان ملت ها مشتاقانه تر ٬ شجاعانه تر و ناب تر گسترش می دهد . اکنون پس از 30 دوره جشن های المپیک ، این نماد گرایی برای کسانی چون بارکر بسیار مهم است . او می گوید :
 "زمانی که نوبت به شما می رسد تا مشعل را حمل کنید ،شما به احساسات فکر می کنید . به کسانی چون « جسی اوون» وقهرمانان بزرگی چون «استیو ردگریو» که دراین مسابقات به رقابت پرداخته اند . شما خود را جزئی از آن میدانید چون در حمل مشعل به استادیوم کمک می کنید . این حس بسیار ویژه است."
 

ترجمه : گروه مترجمین وبلاگ ماسون یاب



27 / 8 / 1390برچسب:المپیک, :: 7:50 ::  نويسنده : סאגדה       

مردم یکبار دیگر لوسیفر مشعل دار خود را تشویق می کنند و غفلت ونااگاهی خود را جشن می گیرند . دیگر نمادگرایی های المپیک 2012 عبارتند از :

فضای درونی استادیوم المپیک . اهرامی با رئوس نورانی

 

نماد المپیک ۲۰۱۲ به شکل موجودات تک چشم

  

آرم المپیک ۲۰۱۲ همانند موزه ی هولوکاست آلمان با کلمه ی ZION همخوانی دارد

 

 

و در ادامه یکی از مقالات اخیر BBC درباره جایگذاری مشعل وتاریخچۀ مختصری از آن را می خوانیم:

 

لندن 2012 : جایگذاری مشعل المپیک چیست؟

 

فیلیپ بارکر می گوید : "این یک امر هیجان انگیز است" . این مورخ ونویسنده المپیک با به خاطر آوردن دویدن با مشعلی دردست برفراز کوه های تایگتو در اسپارتای یونان اشک در چشمانش حلقه میزند . او بخشی از این رویداد بود ، یک شاهکار برجسته که در سفر مشعل از زادگاهش در المپیا تا مسابقات المپیک آتلانتا توسط او اتفاق افتاد . از هجدهم می سال 2012 سفر مشعل المپیک در سراسر بریتانیا تا محل برگزاری مسابقات المپیک لندن آغاز خواهد شد که 70 روز به طول می انجامد ودرنهایت با روشن شدن مشعل بازیهای المپیک در مراسم افتتاحیه در استادیوم المپیک استراتفورد به پایان می رسد. آنها امیدوارند احساسی که فیلیپ بارکر داشت در میان ملت و جمعیتی که در صفوف در طول مسیر ایستاده اند نیز ایجاد شود .

 

اما چه شد که بازیهای المپیک این مراسم تقریبا آیینی حمل مشعل را در خود جای داد؟

 

تلقی و درک از جایگذاری مشعل این است که می توان آن را نوعی باز آفرینی رسم یونانیان باستان دانست . در واقع این یک رسم در المپیک مدرن است که از بازیهای تابستان 1936 در برلین وبازیهای زمستان 1952 در اسلو آغاز شد اما ایده ی آن از افسانه ها دلربای یونانی درحدود قرون پنجم و ششم پیش از میلاد نشات می گیرد . بر اساس افسانه ها ، پرومیتوس یک خدای دوستدار بشر بود که آتش ، عنصر مقدس را ربود و آن را به دور از دید زئوس ، پدر خدایان ، به انسان بخشید .

 

 

شعله از نور خورشید مشتعل می شود - با مشعلهای اضافی که از چند روز قبل برای جلوگیری از خاموش شدن مشعل در هوای ابری وبارانی روشن شده اند.

 

یونانیان باستان مسابقات lampadedromia (مسابقات دو مشعل) را برگزار می کردند که درآن تیم برنده یک شعله مقدس را شاید به عنوان بخشی از آیین پرستش پرومیتوس ومخالفت او با خدایان برای بخشش دانش به فانیان روشن می نمود . این جایگذاری مدرن توافقی است با راهبان پاکدامن روشن کنندۀ مشعل و تمدن رقیب روم . این مراسم همچنین روح صلح مقدس را سوگند می دهد . صلحی که در سراسر یونان باستان پیش از مسابقات المپیک ایجاد شد و به واسطه ی دوندگان به تمام کشور رسانده شد .

 

بنابه گفتۀ کرسیدا رایان (Cressida Ryan) ، دانشمند ادبیات کهن از دانشگاه آکسفورد

 

"این مراسم ملغمه ای از خرده اسطوره ها است . توافق برسر حقایق اهمیت ندارد ، زیرا این حقایق زمان زیادی را تا رسیدن به امروز پشت سر گذاشته اند . امروزه این مراسم نوعی نیروی خیر است - فردی این ایده را بدست گرفته ومی دود ."



26 / 8 / 1390برچسب:المپیک, :: 5:46 ::  نويسنده : סאגדה       
 

 احتمالا مشهورترین مشعل دار جهان یعنی مجسمۀ آزادی را "فراماسونهای معبد گراند اورینت در فرانسه" به ایالات متحده اهدا کردند .

 مجسمه ی یک دست که مشعل را نگه داشته بر روی هرم و برفراز " کتابخانه ی مرکزی لس آنجلس" نصب شده است.
 
افسانۀ پرومیتوس از بسیاری جهات به افسانه ی لوسیفر (شیطان) شباهت دارد .
نامی که در لاتین به معنای "مشعل دار" یا "روشنی بخش" است .
زیرا او با نزول خوداز بهشت به زمین ٬ نور آگاهی و دانش را نیز بهمراه آورد و بهمین جهت در آموزه های سری از او بعنوان " آورنده ی روشنی ستاره صبح " که همان عقل گرایی و روشنگریست ٬ شناخته می شود.
 

ازآنجاکه مشعل روشنگری نمایانگر نخبگان است ، آیا حضور آن به طور آشکار در مراسم افتتاحیه ی عظیم ترین رویداد ورزشی جهان عجیب است؟

المپیک ها

اولین جایگذاری مشعل المپیک

 اولین جایگذاری مشعل المپیک در سال 1936 در برلین ودر زمان رژیم نازی برگزار شد . علیرغم این حقیقت که هیتلر سازمان های فراماسونری را از آلمان اخراج نمود (در ظاهر او آنها را خدمتگزار یهودیان می دانست) اما رژیم او از این جوامع مخفی الهام میگرفت و به سمت عقاید آنان گرایش داشت! او برای نمادگرایی وتاسیس جوامع مخفی ارزش بسیاری قائل بود . هرمن روشنینگ در کتاب "از زبان هیتلر" آورده است :
 

"همۀ آن به اصطلاح پلیدی ها ، اسکلت ها وسرهای مردگان ، تابوت ها و اسرار ، همه فقط بدرد ترساندن کودکان می خورند . اما تنها یک موضوع خطرناک وجود دارد که من ازآنهاالگو برداری می کنم . آنها در خود نوعی اصالت و نجابت مقدس دارند . آنها یک خط مشی سری را برای خود ایجاد کرده اند که نه تنها بخوبی اجرا شده ، بلکه این رویکرد از طریق نمادها واسرار به مرحله ی ظهور درامده است . سلسله مراتب سازمانی و آئینهای نمادین ورود به تشکیلات که می توان گفت بدون تکیه بر نیروی فکر وتنها از طریق کار بر روی تصور وجادوگری ونمادهای یک آیین عمل می کنند . همه ی این موضوعات دارای عنصری خطرناک می باشند٬ عنصری که من به آن غلبه کرده ام . آیا شما نمیدانید که حزب ما باید آن ویژگی را داشته باشد...؟ نظم ، که باید وجودداشته باشد - نظم و سلسله مراتب روحانیت سکولار وضددینی ... ما یا فراماسون ها یا کلیسا - . تنها یک نفر پیروز این میدان است ونه بیشتر... ما قویترین هستیم و دو گروه دیگر را شکست خواهیم داد . حزب نازی به شدت تحت تاثیر عرفان وتصوف آلمانی قرار داشت . چند عضو این حزب بخشی از جامعه نروژ بودند . یک جامعه ی مخفی که در مونیخ تاسیس شده بود . برخلاف تفاوت های ظاهری با دیگر جوامع مخفی مانند فراماسونری ، در نهایت تمامی آموزه های درونی این جوامع یکسان هستند."

 

 

از آنجایی که تفکرات سری یکسانند ، جایگزاری مشعل بخشی از سنت المپیک شد . بنابراین هر دو سال یکبار تمام کشورها گردهم می آیند و دست به دست شدن مشعل پرومیتوس را جشن می گیرند . مشعلی که تنها باید به وسیله ی منبع اصلی یعنی خورشید -همان نماد الوهیت- روشن گردد . اکثر مردمی که دراین مراسم شرکت دارند ازجمله کسانی که مشعل را حمل می کنند از مفهوم سری این رویداد آگاهی ندارند ، بنابراین حمل این مشعل به عنوان یک مثال برجسته از مناسک وفلسفه ی نخبگان است که توسط انبوه مردم متحیر و ناآگاه جشن گرفته می شود .



18 / 8 / 1390برچسب:ایلومناتی, :: 7:43 ::  نويسنده : סאגדה       

امروزه اعتقادات و آیین های الحادی باستانی بخش پیچیده ای از روشها و آیینهای جواجع مخفی راتشکیل میدهد . آیینهایی که به آرامی به جوامع امروزی تزریق میشود . مناسکی که گرچه قبلاً بصورت مخفی برگزار میشده ، اما امروز به نوعی به شکل گسترده و باشرکت مردم برگزار و گرامی داشته میشود .

آتش بازی جشن بلتان اول می

.

در یک حرکت بی سرو صدای سیاسی و ایلومیناتی ورژن جدیدی از جشنواره قربانی انسان در روز اعلام خبر مرگ بن لادن ارائه می شود که توده مردم باید مراسم قربانی کردن یک انسان را جشن بگیرد بدون اینکه بداند در یک جشن بسیار مهم الحادی شرکت داشته است . . .



ادامه مطلب ...


9 / 8 / 1390برچسب:, :: 18:22 ::  نويسنده : סאגדה       

داشتم مطالعه می کردم قسمت هایی از عهد عتیق رو که به جملات عجیب غریب و البته در خور توجهی برخورد کردم و به نظرم اومد تحریف و دستکاری آموزه های نبوی کاریه که قوم برگزیده!!!!!!!! توش ید طولایی دارند

چند نمونه اش رو بخونین:

 



ادامه مطلب ...


28 / 7 / 1390برچسب:عرفان یهود, :: 5:22 ::  نويسنده : סאגדה       

* انتقال مرکز عرفان يهود از فلسطين به بابل
انديشه هايى که در ~سفر يصيرا~ مطرح شده، در خلال شش قرن نخست ميلادى، هم در فلسطين هم در بابل (که بعدها عراق ناميده شد) به وجود آمدند; يهوديت بابلى ويژگى هاى اجتماعى و دينى خاص خودش را داشت که آن را از جهات مختلف از جمله رمزگرايى و نيز جلوه هاى ديگر حيات روح در مقابل يهوديت فلسطين قرار مى داد. مقدر آن بود که تاثير اعتقادى مشترک اين دو مرکز در طى دوران نيمه قرن هشتم تا قرن يازدهم در ميان يهوديان مستقر در شمال آفريقا و اروپا شيوع پيدا کند; آموزه هاى عرفانى نيز نفوذ پيدا کرد. به هر حال در يکى از برهه هاى دوران تلمودى، مرکز عرفان يهود از فلسطين به بابل منتقل شد. بابل در آن زمان به لحاظ فرهنگى و نيز اقتصادى کم کم داشت به کانون اصلى زندگى يهوديان تبديل مى شد. يهوديان بابل سنت هاى عرفانى اى را که از گذشته به ارث برده بودند در خلال دوران گائونها (قرن هاى هفتم تا يازدهم) حفظ کردند اما در وضعيت جديد يهوديان همين سنت ها نيز، لااقل در اثر برخورد با گرايش هاى رازآميز محلى تا اندازه اى متحول شدند.

* انتقال مرکز عرفان يهود به ايتاليا و آلمان
داستان معتبرى بيان مى دارد که چگونه ابوهارون بغدادي که يکي از عارفان و اعجاز کنندگان بابلي بود تعاليم عرفاني را در قرن نهم از شرق به ايتاليا آورد. عارفان ايتاليايي پيش از آن با سنت هاي مرکاوايي آشنا بودند و احتمالا ابوهارون، پيشرفت هايي را که در بابل رخ داده بود به آن سنت ها افزود. نکته هاي مهم جديد توسط يکي از شاگردان مکتب ابوهارون از ايتاليا به سمت شمال و به آلمان رفتند و در آنجا در به وجود آمدن دوران پارسايان آلمان يا عرفان آلماني – يهودي که با حاسيديان اشکنازي مرتبط بودند موثر واقع شدند.



ادامه مطلب ...


جمع‌بندی
چنان که گذشت، در جهان غرب مخصوصاً بعد از دهه 1960، تعداد زیادی از گروه‌های مذهبی غیرمتداول خارج از چارچوب ادیان سنتی و قدیمی به وجود آمده است که هدف آن‌ها فقط دنیوی و سکولار نمودن دین است. این گروه‌ها با تضعیف ادیان سنتی در دیگر کشورها نفوذ می‌کنند. قدرت‌های سکولار در جهان غرب به نام رنسانس و تجدد با دین مبارزه نمودند و به همین منظور مکاتب «اومانیسم»، «لیبرالیسم»، «پلورالیسم» و «فردگرایی» را به وجود آوردند.
بعد از جنگ جهانی دوم ـ خصوصاً در ربع قرن گذشته ـ جنبشی در آمریکا و اروپا برای کسب تجارت روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است و مسیحیت در مقابل یورش گرایش‌های دنیاگرایانه سکولار عقب نشینی کرده و حتی کلام مسیحیت که اساس اندیشه دینی آن را تشکیل می‌دهد، با اصلاحات و نوسازی به وجود آمده، به تدریج غیردینی شده است.
برای جلوگیری از گرایش مردم غرب به دین اسلام در ربع قرن گذشته نزدیک به 2500 گروه غیرمتداول به نام گروه‌های مذهبی در آمریکا و ارپا به وجود آمده است بیشتر این گروه‌ها به نام مصونیت و رستگاری، کارهای مبتذل وغیراخلاقی انجام می‌دهند که در حقیقت آن‌ها امتداد سکولاریسم و اباحی‌گری در جهان غرب می‌باشند و بیانگر ظهور ضد سنت و دین‌اند که دست در دست گرایش‌ها و مکاتب سکولار دارند.
این گروه‌ها که مراکز آن‌ها در ایالات متحده آمریکا و انگلستان می‌باشد در کشورهای مختلف جهان فعالیت‌های گسترده و مرموزی انجام می‌دهند و بهترین مثال آن، گروهی در کشورهای جمهوری خلق چین «فالون گونگ» است که فعالیت‌های مذهبی خود را مستقیماً با حمایت دولت ایالات متحده آمریکا انجام می‌دهد.
حزب جمهوری‌خواه آمریکا به رهبری جرج دبلیو‌بوش مجدداً در انتخابات سراسری ایالات متحده آمریکا پیروز شد و سیاست خارجی دولت آمریکا نیز بر «حمله پیشگیرانه» علیه کشورهایی که مخالف سیاست‌های آمریکا می‌باشند استوار است. رئیس جمهور آمریکا و اکثر دولتمردان این کشور از «ایوانجلیست‌های جنگ طلب»22 می‌باشند و با هدف عملی نمودن خواسته‌های دینی خود در آغاز هزاره سوم میلادی جنگ صلیبی اعلام نشده را علیه اسلام آغاز کرده و اعلام نموده‌‌اند که این جنگ تا سلطه مطلق بر جهان اسلام توفیق یابد. استعمار پیر و جوان دقیقاً تشخیص داده و تجربه کرده است فرهنگی که مردم مسلمان بر آن تکیه می‌کنند و ایدئولوژی که به آن می‌بالند فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی است. دشمنان اسلام در تهاجم گسترده فرهنگی علیه جهان اسلام علاوه بر استفاده از تمام امکانات مدرن و پیشرفته چند رسانه‌ای، از وجود این گروه‌های غیرمتداول مذهبی حمایت می‌کنند تا از این راه آن‌ها بتوانند به اهداف استعماری خود دست پیدا کنند.
دولتمردان آمریکایی قرن بیست و یک را «قرن آمریکا» قلمداد می‌کنند. در این رابطه «مرکز هسته مشاوران» در آمریکا مطالعات و پژوهش‌های گسترده‌ای را درباره سلطه کامل بر جهان اسلام انجام می‌دهند و شعار آن‌ها «از جمهوری تا امپرتوری» است23.
در وضعیت فعلی که دولت آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل با تحمیل ارزش‌های ضد اسلامی بر مسلمانان جهان می‌خواهند بر جهان اسلام تسلط کامل پیدا کنند، وظیفة دانشمندان مسلمان است که با صراحت و شجاعت از اصول و مبانی و ارزش‌های اسلامی دفاع نموده، تحرکات دشمنان اسلام را در زمینه‌های فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی برای جوانان مسلمان سراسر جهان افشا نمایند تا آن‌ها بتوانند با تهدیدهای فزاینده نظامی آمریکا در خاورمیانه و جهان اسلام مقابله نمایند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Lodge, London, Corgi Michael Baigint Leigh, The Temple and the Books, pp. 18-87.
2. Global freemasonry, pp. 41-81.
3. Alternative Religions, p 61.
4. Ibid, pp 160-161.
5. Ibid, pp 161-361.
6. Ibid, pp 741-941.
7. UFO; Unitentified Flying Objects.
8. The Great White Brothrehood.
9. Alternative Religions, pp. 22-822.
10. Human Cloning.
11. Religious Movemets in the 12st Century, p 652.
12. New Millennialism, p. 693.
13. Encyclopedia of Millenialism, pp. 771-871, Apocalypse Oberved, pp 94-281.
14. Ibid, p 340.
15. Alternative Religions, p. 151.
16. The charge of satan.
17. Worlds Religions, p. 151.
18. The new Religous Movements in the 21st century, pp. 643-743.
19. Ibid, pp 85-90.
20. Ibid, p. 201.
21. Ibid, p. 153.
22. بنگرید به: «تبلیغات دینی و سیاسی ایوانجلیست‌های جنگ طلب در ایالات متحده آمریکا»، مشکوه، ش 79 تابستان 1382، ص 89-67.
23. رجوع کنید به مقاله «مطالعات اسلام در ایالات متحده آمریکا از جمهوری تا امپراتوری» مشکوه، ش 78، بهار 1382 ش. ص 77-58.



گروه شیطان‌پرستان
فراماسون‌ها احیا کننده جادوگری و شیطان پرستی در قاره اروپا در قرن شانزدهم میلادی می‌باشند. گسترش سریع جادوگری و شیطان پرستی در اروپا در آن دوران مخصوصاً در بین زنان سبب شد تا در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی در اروپا در جنبش پاک‌سازی جادوگری و شیطان‌پرستی، بیش از شصت هزار نفر از جادوگران که اکثر آن‌ها زن بودند، اعدام شوند14.
در اوایل قرن نوزدهم بعضی از اشراف انگلستان که عضو گروه فراماسونری به رهبری «سر فرانسیس داشو» بودند، گروه شیطان‌پرستان به نام «باشگاه آتش جهنم» را در شهر لندن تاسیس نمودند و از اوائل قرن نوزدهم شهر لندن مرکز شیطان‌پرستان در اروپا گردید. استفاده از مواد مخدر و انجام مراسم مبتذل جنسی، فعالیت اصلی این گروه‌های شیطان‌پرست را تشکیل می‌داد15.
در دهه 1960 شیطان پرستی توسط سرمایه‌داران یهود مورد حمایت قرار گرفت و چند گروه شیطان پرست در انگلستان و ایالات متحده آمریکا به وجود آمد که معروف‌ترین آن‌ها تشکیل «کلیسای شیطان»16 در شهر سان فرانسیسکو می‌باشد. یکی از ویژگی‌های این گروه اعضای جوان آن‌هاست که سن بیشتر آن‌ها کمتر از بیست سال می‌باشد و مراسم مبتذل جنسی، استفاده از مواد مخدر و موسیقی «هاوی متال» (Heavy Metal) از عمده فعالیت‌های آن‌ها می‌باشد. دراین گروه‌ها دختران جوان بیشترین نقش را ایفا می‌کنند. گروه‌های یاد شده علاوه بر فعالیت‌های خود در انلگستان و ایالت متحده آمریکا، در سال‌های اخیر با حمایت سرمایه‌داران در کشور ایتالیا نفوذ زیادی پیدا کرده‌اند. موارد زیادی از قتل، شکنجه، تجاوز به عنف و آزار کودکان از سوی اعضای این گروه‌ها گزارش شده است و فقط در یک مورد در سال 1983، 360 کودک مدرسه مالک مارتین واقع در مانهاتان بیچ، کالیفرنیا مورد آزار و شکنجه قرار گرفته بودند. یکی از مراسم شیطان پرستان که بین مرم ایالات متحده و انلگستان رایج شده است، مراسم «هالووین» می‌باشد. همه ساله در شب 31 اکتبر، کودکان و جوانان لباس‌های ترسناک شیاطین و جادوگران را به تن می‌کنندو در طول شب مردم را می‌ترسانند. هالیوود نیز یک سره «فیلم‌های ترسناک» را تولید می‌کند که هدف از آن‌ها جذب جوانان می‌باشد.

اقدامات کشورهای اروپایی علیه این گروه‌ها

بیشتر گروه‌های غیرمتداول مذهبی در دهه 1970 در ایالات متحده آمریکا و انگلستان ظهور و پیشرفت کرده و نزدیک به دویست گروه در ژاپن ظهور نموده، فعالیت می‌نمایند.17
مرکز تمامی این گروه‌ها در ایالات متحده آمریکا و انگلستان می‌باشد. اکثر کشورهای اروپایی مخصوصاً فرانسه، آلمان، روسیه و بلژیک این گروه‌ها را امتداد توسعه نفوذ فرهنگی آمریکا در این کشورها قلمداد می‌کنند و برای جلوگیری از نفوذ آن‌ها در کشورشان اقداماتی ویژه اعمال می‌کنند. دولت فرانسه در سال 1998 برای بررسی آثار مخرب گروه‌های غیرمتداول مذهبی که ریشه و مرکز آن‌ها در ایالت متحده آمریکا و انگلستان می‌باشد، کمیسیون تفحص تشکیل داد و پس از بررسی‌های گسترده کمیسیون مزبور، فعالیت‌های تبلیغاتی 173 گروه از این گروه‌ها را برخلاف مصالح ملی فرانسه تشخیص داد و تمامی فعالیت‌های آن‌ها را کاملاً تحت کنترل دولت درآورد. مطابق قانون مصوب پارلمان فرانسه این گروه‌ها حق ندارند در مدارس، بیمارستان‌ها و خانه‌های بزرگ‌سالان تبلیغات خود را انجام دهند. آن‌ها حتی اجازه ندارند در نزیک مراکز یاد شده دفاتر خود را دایر نمایند و نیروهای اطلاعاتی فرانسه فعالیت‌های این گروه‌ها را کاملاً تحت نظارت دارند و متخلفان از مقررات مورد پیگرد قانونی قرار می‌گیرند18.
پارلمان فرانسه در سال 1996، پارلمان بلژیک در سال 1997 و پارلمان آلمان در سال 1998 قوانینی برای جلوگیری و محدود نمودن فعالیت‌های این گروه‌ها تصویب کردند. در این لایحه‌ها آمده است که گروه‌های غیرمتداول مذهبی ظاهراً رنگ دینی دارند ولی در حقیقت دینی نمی‌باشند و نمی‌توانند حقوق پیروان ادیان سنتی را تأمین کنند، زیرا که این گروه‌ها با روش‌های شست و شوی مغزی و کنترل اعتقادات اعضای خود، آن‌ها را درگروه‌های خود حفظ می‌کند19.
در اروپای شرقی نیز فعالیت این گروه‌ها شدیداً تحت کنترل می‌باشد. بعد از فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی سابق، کلیسای ارتدوکس که کلیسای رسمی مسیحیان در طول تاریخ در این مناطق بوده است، تا حدود زیادی در امور سیاسی و اجتماعی نفوذ یافته است و دولت فدراسیون روسیه نیز در سال 1997 قوانینی را در پارلمان تصویب نمود تا رسماً از فعالیت‌های این گروه‌ها جلوگیری نماید20. دولت فدراسیون روسیه این گروه‌های غیرمتداول مذهبی را عوامل دولت ایالات متحده آمریکا می‌داند که تمامیت و هویت فرهنگی و سیاسی این کشورها را تهدید می‌کند21.
 



اشاره:
جهان غرب از قرن 17میلادی و حتی پیش از آن، از دورة «رنسانس» به این سو، در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردم و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمرة آنان تلاش کرده است. غرب در این دوران به نام «اومانیسم» و «فردگرایی» به طور کامل درصدد مخالفت با استیلای دین برآمد. پس از جنگ جهانی دوم و خصوصاً از دهة 1960 به این سو، گروه‌های مذهبی غیرمتداول بسیاری، خارج از چهارچوب ادیان رایج، در غرب، ایجاد شده است که هدف آن‌ها سکولاریزه کردن دین می‌باشد؛ هرچند پایه‌گذاران این جنبش‌ها خود را به عنوان معلمان روحانی و دینی معرفی کرده‌اند. طی مقالاتی که در چند شمارة گذشته تقدیم خوانندگان شد، نویسندة محترم به بررسی علل پیدایش، اعتقادات، و دیگر ویژگی‌های برجستة گروه‌های فوق پرداخت . در این مقاله، ارتباط این گروه‌ها با فراماسونری بررسی شده است، که آن را با هم می‌خوانیم.


یکی از ویژگی‌های گروه‌های مذهبی انحرافی در غرب، برقراری رابطه نزدیک با «فراماسون»ها می‌باشد. در دوران جنگ‌های صلیبی و بعد از فتح بیت المقدس، یک گروه مذهبی و نظامی برای حفاظت از زائران مسیحی به بیت المقدس در سال 1118 تشکیل گردید که به «نائت تیمپلر» (The Knighe Templar) شهرت یافت. این گروه در دوران جنگ‌های صلیبی ثروت زیادی به دست‌آورد و در دوران اقامت خود در بیت المقدس با گروه یهودی به نام «کابالا» ارتباط برقرار کرده. مردم مصر اعتقادات مذهبی دوران فرعونیان را جزء باورهای دینی خود قرار دادند. آن‌ها را می‌توان از بنیان‌گذاران نظام سرمایه‌داری در دوران قرون وسطی در اروپا نامید که نظام بانکداری جدید را که بر مبنای معاملات ربایی استوار است طراحی کردند.1
آن‌ها مراسمی را که با دین مسیحیت کاملاً بیگانه بود انجام می‌دادند ولی بعد از پایان جنگ‌های صلیبی، این گروه در کشورهای اروپا ـ مخصوصاً در فرانسه ـ با ثروت خود قدرت سیاسی را به دست آوردند. این گروه به دستور پاپ کلیمنت پنجم توسط امپراتور فرانسه در سال 1312م. سرکوب شدند. تعدادی از آن‌ها از فرانسه گریختند و در منطقه اسکاتلند بریتانیا پناهنده شدند. آن‌ها در اسکاتلند عقاید و مراسم دینی مصر باستان دوران فرعونیان را با عقاید مذهبی کاهنان جادوگر اقوام «سلتی» (celtec) ادغام نموده، به عنوان فراماسون‌ها ظاهر شدند.2
فراماسون‌ها خدا را به عنوان خالق کائنات انکار می‌کنند و اعتقاد دارند کائنات به خودی خود به وجود آمده‌آند. آن‌ها در اعتقادات خود ادعای «انسان مداری» و انسان محوری دارند. این گروه با تشکیلات مرموز خود تاکنون با خداپرستی مبارزه شدید نموده‌اند. از قرن هیجدهم میلادی آن‌ها حضور خود را از بریتانیا به ایالات متحده آمریکا گسترش دادند و فعلاً نیمی از مراکز آن‌ها در این کشور وجود دارد.3
فراماسون‌ها فقط به سرمایه‌داران و سیاستمداران برجسته حق عضویت در گروه خود را می‌دهند. در بریتانیا و ایالات متحده آمریکا توسط فراماسون‌ها گروه‌هایی با عقاید معروف به «بوسی کروسین» (Bosicrucian) وجود آمده است و فقط اعضای برجسته فراماسون‌ها حق عضویت در این گروه‌ها را دارند. این گروه‌ها ادعا می‌کنند که از بعد عرفانی موجود در تمامی ادیان پیروی می‌نمایند، ولی مراسم عبادی آن‌ها را جادوگری تشکیل می‌دهد4.
در قرن بیستم در انگلستان گروه‌های دیگری به نام «جامعه روشنایی درون» (The society of inner Light) به وجود آمدند که عرفان واقعی را حداکثر بهره‌‌مند شدن از لذات جنسی و مادی می‌دانستند و اعتقاد داشتند در بهره‌مندی از هر گونه لذت جنسی و مادی هیچ گونه ملامت روحی و ندامت نباید در شخص به وجود آید.5
در ایالات متحده آمریکا با حمایت فراماسون‌ها گروه‌های جدیدی با عنوان «مشرکان جدید» (Neo-Pagans) به وجود آمده است که اعتقادات و سنت‌های بومیان قاره آمریکا را با اعتقادات و مراسم عبادی کاهنان جادوگر اقوام سلتی تلفیق نموده‌اند. این گروه‌ها در یالات متحده آمریکا در سال 1991 «فدراسیون جهانی مشرکان» را به وجود آورده‌اند و مراسم عبادی آن‌ها شامل پرستش خدایان زن است که ابتذال جنسی را در پی دارد. 6

گروه‌های مذهبی و شیء پرواز کننده ناشناخته (یوفو)7

بعد از دهه 1950 با تألیف رمان و تولید فیلم درباره بشقاب پرنده‌های افسانه‌ای در ایالات متحده و انگلستان، چند گروه غیرمتداول مذهبی که این افسانه را به شکل مذهب ترویج می‌کردند، در این کشورها به وجود آمدند. اعضای این گروه‌ها را سفید پوستان تشکیل می‌دهند و خود را «اخوت بزرگ سفیدپوستان»8 می‌نامند. رهبران این گروه‌ها ادعا می‌کنند که با افراد ماورای زمین در ارتباط می‌باشند و اعتقاد دارند انسان‌های ماورای زمین از انسان موجود در زمین برتر می‌باشند و انسان روی زمین توسط نژاد برتر ماورای زمین به نام «الوهیم» (Elohim) خلق شده‌اند. این گروه‌ها این موضوع را ترویج می‌کنند که انسان به سبب کنار گذاشتن تمامی اعتقادات دینی و بهره‌وری از لذات جنسی می‌تواند به کمال برسد9. و از این رو آن‌ها به شدت طرفدار «شبیه‌سازی انسان»10 می‌باشند، موضوعی که توسط تمام ادیان و سازمان‌های بین‌المللی شدیداً محکوم شده است.
گفتنی است «الوهیم» یکی از نام‌های خداوند سامی در Real می‌باشد و مرکز فعال‌ترین گروه یوف معروف به رایل فلسطین اشغالی واقع شده است، این گروه معتقد است 144000 عضو تکامل یافته آن‌ها بر دنیا حکومت خواهند نمود11.
در سال 1994، 1995 و 1997 در کشورهای کانادا و سوئیس تعدادی از پیروان گروه «معبد خورشید» (Solar Temple) برای انتقال به سیاره خیالی خود دست به خودکشی دسته جمعی زدند. اعضای این گروه خود را «نائت تیمپلر» در عصر حاضر می‌دانند12. در روز 22 مارس 1997، 39 نفر از اعضای یکی دیگر از گروه‌های یوفو به نام «باب بهشت» در کالیفرنیا دست به خودکشی زدند تا به کمک بشقاب پرنده به جهان دیگر منتقل شوند13. در سال‌های اخیر نیز تولید کنندگان اصلی فیلم در هالیوود ـ که یهودی و طرفدار رژیم صهیونیستی هستند ـ چند فیلم و مجموعه تلویزیونی را درباره «جنگ دنیاها» و «جنگ ستارگان» تولید کردند که در آن‌ها علاوه بر ترویج اعتقادات افسانه‌ای یوفو، برتری سفید پوستان و قدرت نظامی ایالات متحده آمریکا را به نمایش گذاشتند



گفتار دوم: سينماي امريكا و لابي يهود
طي تاريخ پيدايش سينما، كه بيش از صد سال قدمت دارد، افزون بر هزار فيلم سينمايي صرفاً در مورد يهوديان، مسائل قومي، آرمانهاي ايدئولوژيكي و سياسي آنها در سينماي ايالات متحده، ساخته شده است. جالب آنكه حتي در نخستين فيلمهاي سينمايي، مانند رقص يهودي (1903) توماس اديسون، نمادي از مقوله قوميت يهودي و آرمانهاي آنان ديده مي‌شود، به ويژه طي سالهاي 1945-1991، تعداد فيلمهايي كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم به موضوع كشتار يهوديان از سوي نازيها مي‌پردازد، در سينماي امريكا بسيار در خور توجه است، جانب‌داري ويژه سازندگان اين آثار از آرمانهاي مدنظر صهيونيستها و اصرار تأمل برانگيز آنها در راستاي ذهنيت‌سازي به نفع صهيونيسم و به زبان اعراب و مسلمانان كاملاً مشهود است. تأكيد بر شرايط بسيار سخت و غيرانساني يهوديان طي دوران اقامت در اروپا و خارج از سرزمين موعود (فلسطين اشغالي، به زعم مرام صهيونيستي) و شخصيتهاي اصولاً كليشه‌اي ترحم برانگيز يهودي از ويژگيهاي اساسي اين گونه فيلمها، به شمار مي‌آيد.
بيشتر فيلمهاي امريكايي ساخته شده در زمينه قوم يهود، با اطمينان از تلقي موافق تماشاگران و مخاطبان نسبت به باور و مرام صهيونيستي، لزوم نجات قوم يهود از خطر كشتار دسته جمعي و زندگي آنان در ارض موعود را مورد تأييد قرار مي‌دهند. خاطرات آن فرانك (1959)، كار جورج استيونس يكي از معروف‌ترين آثار سينمايي امريكايي مربوط به قتل عام يهوديان است. فيلم بر مبناي خاطرات دختر يهودي پانزده ساله‌اي به نام آن فرانك است كه پيش از كشته شدن به دست نيروهاي آلمان نازي در هلند، آخرين اميدها و واگويه‌هاي خود را به گونه‌اي كه مهر تأييدي بر مظلوميت قوم يهود طي تاريخ بشريت است، بيان مي‌كند. جالب آنكه به جز نقش آن فرانك در فيلم كه ميلي پركينز غيريهودي، ايفاگر آن است، ديگر نقشها به بازيگران يهودي سپرده شد. واكنشهاي عاطفي ويژه در ميان بينندگان امريكايي نسبت به يهوديان و لابي صهيونيستي، در سطح وسيعي پديدار شد و فيلم با پيامهاي ريز و درشت، تبليغاتي ـ رواني خود به مثابه يكي از ابزار مؤثر عمليات رواني صهيونيستي، كارايي خود را در گستره وسيعي بر جاي مي‌گذارد. بسياري از فيلمهاي ساخته شده در اين زمينه، بر اساس آثار رمان‌نويسان مطرحي، مانند ويليام گلدمن، فردريك فورسايت و آيرالوين، شكل گرفته‌اند كه از مقوله نسل‌كشي يهوديان به منزله يك رويداد عظيم در تعاملات بشري ياد كرده‌اند.
در سال 1960 و حدود دوازده سال پس از تشكيل دولت يهود، اتوپرمينگر فيلمساز امريكايي، فيلم اكسدوس را با سرمايه شركت فيلم‌سازي ام.جي.ام و آر.ك.او كه گرايش صهيونيستي داشتند، با هزينه دو ميليون دلار در 212 دقيقه و به شيوه سوپر‌‌پاناويژن 70 ميليمتري، توليد مي‌كند كه به توجيه توسعه‌طلبي و گرايشهاي نژادي صهيونيستها در اراضي اشغالي مي‌پردازد. داستان فيلم از قبرس (1947) به تروريستهاي ايرگون به منظور مبارزه عليه اعراب و انگليسيهاست. به واقع، اكسدوس نام كشتي‌اي است كه شيصد مسافر را به فلسطين منتقل مي‌كند. قهرمانان فيلم همگي پس از مدتي به عضويت گروه هاگانا در مي‌آيند كه خواهان استقلال و پيدايش يك دولت يهودي است و جالب آنكه همگي، افرادي آرمان‌جو و صلح‌طلب‌اند. در يكي از صحنه‌هاي فيلم، آري يكي از شخصيتهاي اصلي فيلم در سرزمين فلسطين، مي‌گويد: «من يك يهودي‌ام، اين سرزمين من است» و در صحنه‌هاي پاياني فيلم، كارن ديگر شخصيت اصلي فيلم به دست عربي ناشناس، به گونه‌اي مظلومانه، كشته مي‌شود. فيلم بازتابهاي گسترده‌اي را در ميان مخاطبان بر انگيخت، حتي بسياري از اسرائيلي‌هاي ميانه‌رو به علت آنكه فيلم تأكيد ويژه‌اي بر تروريستهاي ايرگون دارد، به سازندگان آن اعتراض كردند. راديو قاهره نيز فيلم اكسدوس را توطئه امپراليستي صهيونيستي ناميد.
واقعيت آن است كه پرمينگر به اهداف لابي صهيونيستي مشروعيت ويژه‌اي بخشيد و بر وجه تعرضي ايدئولوژي اسرائيليها به عنوان يك حق مشروع و طبيعي، تأكيدكرد. طي سالهاي دهه 70، نيز فيلمهاي تبليغي ـ رواني بسياري در راستاي منافع راهبردي رژيم صهيونيستي توليد شدند. فيلمهاي پرونده اورشليم (1972) ساخته جان فيلن، رزباد (1975) توليد اتوپرمينگر، مرد بعدي (1976) ساخت ريچارد سارافيان، يكشنبه سياه (1977) كار مناخيم گولان، از جمله فيلمهايي بودند كه به شدت ذهنيت مخاطبان را نسبت به مسئله دولت يهود و مناقشه فلسطينيها و رژيم صهيونيستي به منزله طولاني‌ترين درگيري در سده‌هاي اخير، تحت تأثير قرار دادند. فيلم پرونده اورشليم بيانگر گرايش نخبگان اجرايي ـ نظامي رژيم صهيونيستي به ثبات در فلسطين و يافتن راه‌حلهاي مسالمت‌جويانه با اعراب است.
فيلم رزباد به ربوده شدن پنج زن از سوي چريكهاي فلسطيني مي‌پردازد. در فيلم مرد بعدي، كه شون كانري در نقش خالد عبدل محسن، وزير امور خارجه عربستان سعودي، ظاهر مي‌شود، روند شكل‌گيري صلح از سوي اين فرد از طريق هم‌گرايي و همكاري امنيتي ـ راهبردي كشورهاي عضو اپك با رژيم صهيونيستي، به تصوير كشيده مي‌شود كه در پايان فيلم، خالد عبدل محسن به دليل تلاش فراوان براي حل و فصل مسالمت‌آميز اختلافات بين دولت يهود و اعراب به طرز فجيهي به قتل مي رسد و جالب آنكه پيش از كشته شدن، طي يك سخنراني آتشين براي مخاطبان، بر دوست داشتن رژيم صهيونيستي تأكيد ويژه‌اي مي‌كند كه شايد به گونه‌اي سخنراني به تصوير كشيده شده در فيلم مرد بعدي را تأييدي بر سخن معروف جان ساليمون دانست كه مي‌گفت: «همه ضد ساميها، يهودي نيستند».
فيلم عمليات رعد مناخيم گولان، ماجراي حمله كماندوهاي رژيم صهيونيستي به هواپيماربايان فلسطيني و رهايي 103 گروگان رژيم صهيونيستي از فرودگاه انتبه اوگانادا در سال 1976 را به تصوير مي‌كشد. آنچه در فيلم جلب نظر مي‌كند، آن است كه بازيگران آن به جز كلاوس كينسكي و معدودي ديگر كه نقش تروريست را ايفا مي‌كند، همگي اسرائيلي‌اند. نكته جالب ديگر آنكه، مناخيم گولان، به جاي آنكه بازيگراني را براي ايفاي نقش اسحاق رابين و ديگر مسئولان سياسي ـ امنيتي رژيم صهيونيستي به كار گيرد، از فيلمهاي مستند كه كنش دراماتيك داشتند، در ميان فيلم استفاده كرد و در فيلم، با به كارگيري صحنه‌هاي بيشتر از عمليات آزادسازي گروگانها و تأكيد بر جنبه‌هاي هيجاني و احساسي بر مقوله توان نظامي رژيم صهيونيستي، به گونه‌اي غيرمستقيم، تأكيد مي‌كند.
فيلم فهرست شيندلر اثر كارگردان بلند آوازه امريكايي استيون اسپيلبرگ به نجات جان يهوديان به وسيله شيندلر سرمايه‌دار هم‌دست نازيها اشاره مي‌كند و انتخاب يك نازي به منزله منجي يهوديان، همانند انتخاب يك عرب در فيلم مرد بعدي و قتل او به دليل علاقه به اسرائيليها، اتفاقي نيست، بلكه بر اساس يك محور رواني ـ تبليغي بر ذهن و محيط ادراكي ـ روان‌شناختي مخاطبان هدف، انجام مي‌پذيرد. فهرست شيندلر اسپيلبرگ، هفت جايزه اسكار، از جمله دو جايزه ويژه اسپيلبرگ، اسكار بهترين فيلم سال را دريافت كرد. آنچه به نظر مي‌رسد، آن است كه سينماي امريكا در دوران جنگ سرد (1945 ـ 1991) و سپس، در دوران فروپاشي شوروي سابق و دوره پسا جنگ سرد (تاكنون 1991)، همواره تحت تأثير لابي صهيونيستي و در تضاد با منافع راهبردي ـ امنيتي اعراب ارزيابي مي‌شود.

نتيجه‌گيري
به واقع، سينماي امريكا، سراسر متأثر از تلاش لابي صهيونيستي به منظور تغيير نگرش مخاطبان هدف و ذهنيت‌سازي آنان بر مبناي هنجارهاي معطوف به منافع راهبردي ـ امنيتي رژيم صهيونيستي است. اصولاً، در آثار سينمايي امريكا، شخصيتهاي داراي گرايش صهيونيستي، اشخاص منطقي و متمايل به حفظ صلح و ثبات بين‌المللي و طرفدار حل و فصل مسالمت‌آميز كشمكش ديرين با فلسطينيها، معرفي مي‌شوند كه قهرمانان مثبت فيلم نيز به شمار مي‌آيند. از سوي ديگر، اعراب به ويژه فلسطينيها، افرادي ناهنجار، متمايل به چالش‌آفريني و تروريسم به مخاطب امريكايي، معرفي مي‌گردند كه شخصيتهاي منفي فيلم، ارزيابي مي‌شوند.
آنچه مسلم است، سينماي امريكا به مثابه يك رسانه ديداري ـ شنيداري مؤثر در زمينه بازشناسي محيط ادراكي ـ روان‌شناختي مخاطبان و شيوه‌هاي تأثيرگذاري و نفوذ بر منظومه شناختي مخاطبان در آن بسيار قابل تأمل است.



گفتار نخست: رسانه سينما به مثابه ابزاري مؤثر
واژه رسانه، بار محتواي ويژه‌اي دارد. اصولاً، يك رسانه ابزار كارآيي براي برقراري ارتباطات است. رسانه‌ها، به يك تعبير، محصول فرهنگ صنعتي‌اند، هر چند در معناي عام آن از قدرت بيشتري نيز برخوردارند. رسانه‌هاي ديداري ـ شنيداري از جمله سينما به دلايل متعدد از مؤثرترين ابزارهاي جهت‌دهنده و ذهنيت‌بخش سياسي، راهبردي، به شمار مي‌آيند؛ اصولاً سينما بيان غيرطبيعي را آن گونه طبيعي مي‌سازد كه همچون خود طبيعت به نظر مي‌رسد. در فيلم، صحنه‌ها، چشم‌اندازها و رويدادها، آنچنان در ذهن بينندگان تأثير مي‌گذارند كه گويي همه آنها زندگي واقعي‌اند. فيلمها، دامنه گسترده‌اي از جلوه‌هاي سينمايي را بر اساس اهداف و نيات توليدكننده فيلم، به مخاطبان ارائه مي‌دهند. بسياري معتقدند ابزار رسانه‌اي سينما، به يك عبارت، مبناي خود‌شناسي مخاطبان را دگرگون مي‌كند، ذهن بيننده را به ابرفضاهاي پست مدرن مي‌كشاند و گاه با چاشني قرار دادن مقوله‌هاي ارزش ـ سياسي، در ذهنيت‌سازي و مديريت ادراك مخاطبان، تأثيرات شگرفي را بر جاي مي‌گذارد. رسانه سينما با همراه كردن گام به گام بيننده با خود، با بهره‌گيري از حالات همبستگي و تعامل ميان ذهني، انگاره‌ها يا مفاهيم كنترل كننده‌اي را به مخاطب ارائه مي‌كند كه شايد به تعبير فيلسوف فرانسوي، لويي آلتوسر، يك ساز و كار ايدئولوژيكي براي توجيه وضع موجود، تلقي شود.
ژوزف كلاپر معتقد است كه رسانه‌هايي مانند سينما سه نوع دگرگوني اساسي را در ذهنيت مخاطبان ايجاد مي‌كنند: تغيير عقيده، تغييرات جزئي و تقويت وضع موجود. بر اين اساس، سينما، يك رسانه كاراست. سينماگر مي‌كوشد تا در راستاي ذهنيت‌سازي مخاطب، با كوچك‌ترين واكنش مثبت او و در لحظه تعيين‌كننده و خطيري، ايستارهاي سياسي ـ راهبردي خود را بيان كند. سينما، رسانه‌اي ديداري ـ كلامي است كه بر مبناي ارزش‌گذاريهاي ويژه سازندگان فيلم، بيننده را از حالت سردرگمي خود تفسيري به تفسير مطلوب خود سوق دهد. اصولاً سينما، بر مبناي تصويرهايي ايجاد شده است كه در آن، معاني براي دلالت و جهت‌دهي، به كار گرفته مي‌شوند.
موسيقي فيلم و الگوهاي توان شخصيت داستاني، نيز از جمله عوامل تعيين‌كننده در اين راستا، قلمداد مي‌شوند. كانت، فيلسوف آلماني در آثار خود به اين نكته مي‌پردازد كه «هيچ دريافت ادراكي، بدون وجود مفهوم، وجود نخواهد داشت». شايد با استعاره از اين عبارت بتوان اذعان كرد كه سينما به مثابه ابزار رسانه‌اي مؤثري، مفاهيمي جهت‌گيري شده را به ما ارائه مي‌كند كه چهار چوب ذهني ـ رواني ما را شكل مي‌دهد.



يكي از ابزارها در مقوله عمليات رواني، رسانه‌هاي ديداري ـ شنيداري است كه براي تأثيرگذاري بر ادراك مخاطب از آن استفاده فراوان مي‌شود. در اين زمينه، نوشتار حاضر مي‌كوشد فيلم‌هاي تأثيرگذار رواني ـ اجتماعي توليد شده در سينماي امريكا را كه به ذهنيت‌پردازي ويژه در بينندگان بر اساس اهداف از پيش تعيين شده رژيم صهيونيستي مي‌پردازد، مورد بررسي قرار دهد.

مقدمه
در عرصه تعاملات بين‌المللي، واحدهاي ملي در راستاي پيشبرد اهداف و اولويتهاي مدنظر خود، از تمامي ابزارهاي موجود به منظور افزايش سطح تأثيرگذاري خود بهره مي‌گيرند. در اين زمينه، استفاده از امكانات و نيروهاي تبليغاتي ـ رواني، اهميت فراوان دارد. عمليات رواني، به يك تعبير امكان تأثير‌گذاري در محيط ادراكي ـ روان‌شناختي نيروهاي متخاصم يا رقيب به گونه‌اي است كه در راستاي گزينه‌هاي راهبردي نيروي خودي باشد. امروزه، به ويژه در دوران پسا جنگ سرد و پايان دوران ژئو‌پليتيك به مفهوم دو قطبي آن، ماهيت تعاملات و سياستگذاريهاي امنيتي ـ راهبردي، دگرگونيهاي ساختاري فراوان يافته و ساز و كارهاي عمليات رواني تا حدي جايگزين ابزارهاي امنيت سخت‌افزاري، شده است.
در مقوله عمليات رواني، رسانه‌هاي ديداري ـ شنيداري، اهميت بسزايي براي تأثيرگذاري گسترده بر محيط ادراكي مخاطب و افكار عمومي دارد، به واقع، اگر بتوان در شاكله ذهني و برداشتهاي معطوف به تجربه هدف مخاطب، دگرگوني اساسي، بر اساس سناريو‌نويسيهاي از پيش تعيين شده، صورت داد، مي‌توان اذعان كرد كه در راستاي تأمين اهداف راهبردي معطوف به ارتقاي قدرت خودي، گامهاي اساسي برداشته شده است.
با توجه به جايگاه و كاركرد رسانه هاي ديداري ـ شنيداري، به ويژه صنعت سينما در راستاي جهت‌دهي به ذهنيت مخاطبان، اين رسانه از جايگاه ويژه‌اي به منظور عمليات رواني ـ تبليغاتي، برخوردار است. بسياري از دولتها و گروههاي قومي و فرامليتي در راستاي اهداف خود از سينما بهره گرفته‌اند كه در اين زمينه، استفاده لابي صهيونيستي از صنعت سينما در ايالات متحده امريكا به مثابه قدرت هژمون و تأثيرگذار در نظام بين‌المللي، جاي تأمل فراوان دارد. به واقع، پيوندهاي اساسي ميان سرمايه‌داران و لابي صهيونيستي و سينماپردازان امريكايي، در راستاي اهداف جنبش صهيونيسم مقوله‌اي است كه اهميت بسيار دارد.
در اين زمينه، نوشتار حاضر مي‌كوشد تا با بررسي فيلمهاي تاثير‌گذار رواني ـ اجتماعي توليد شده در سينماي امريكا كه به ذهنيت‌پردازي ويژه‌اي در بينندگان بر اساس اهداف از پيش تعيين شده صهيونيستي پرداخته‌اند، از سال 1948 و تشكيل دولت اسرائيل تا پايان جنگ سرد 1991 و به يك تعبير پايان توازن استراتژيكي به نفع اعراب، محيط ادراكي ـ روان‌شناختي سينماي ايالات متحده را مورد ارزيابي و بررسي موردي، قرار دهد.
 



12 / 7 / 1390برچسب:, :: 1:19 ::  نويسنده : סאגדה       

مناسک جنسی در فرقه کابالا

مسئله دیگری که در فرقه کابالا حائز اهمیت است مناسک جنسی این فرقه است که از نیمه سده هجدهم و براساس آموزه‌های فری به نام یعقوب بن یهودا لیب ، که با نام یاکوب فرانک (1791 ـ 1726) شهرت دارد ، ظهور کرد . یاکوب فرانک شاخه " فرانکسیت " فرقه کابالا را بر بنیاد میراث شاخه‌های متعلق به " شابتای زوی " و " ناتان غزه‌ای " بنا نهاد .

وی که به یک خانواده بنا نهاد . وی که به یک خانواده ثروتمند تاجر و پیمانکار یهودی ساکن اوکراین تعلق داشت و همسرش نیز از یک خانواده ثروتمند تاجر بود ، در جوانب به طریقت کابالا جذب شد ، کتاب " ظُهَر " (Zohare) (کتابی که موسی‌بن شم تاولئونی در سال‌های 1280 ـ 1286 میلادی نوشت و با تدوین این کتاب ، تصوف راز‌امیز کابالا به صورت یک نظام فکری و عملی سازمان‌سافته و منسجم درآمد و شکل نهایی یافت) را خواند و به عضویت شاخه شابتای‌زوی درآمد .

در دسامبر 1755 فرانک از سوی سران فرقه دونمه برای تصدی ریاست این فرقه در لهستان به همراه دو خاخام راهی زادگاه خود شد . فرانک در راس فرقه شابتای در پودولیا قرار گرفت ولی کمی بعد ، در ژانویه 1756 کارش به رسوایی کشید . زمانی که فرانک و پیروانش در یک خانه در بسته مشغول اجرای مناسک جنسی مرسوم در فرقه شابتای بودند ، به علت باز شدن تصادفی پنجره‌ها ، مردم مطلع شدند و ... . یکی از مواردی که توانسته از کابالا به شیطان‌پرستی راه یابد نماد " ‌پنتاگرام " یا ستاره پنج پر است که در بخش بعدی اشاره بدان خواهد شد .

این نماد به مثابه ابزاری برای جادوگران کابالیست مورد استفاده قرار می‌گرفته . همچنین شنیدنی است که بخش عمده‌ای از بازیگران و خوانندگان فحشا محور جهان همچون " مدونا " کابالیست می‌باشند .

" مدونا " سال 2005 رسما عضویتش را در گروه های کابالا اعلام کرد و نام یهودی " ‌استر " را بر خود نهاد. نقطه دیگر اشتراک کابالا با شیطان‌پرستی دیدگاه جنسی این دوست که در هر دو نحله فاسد لذت جنسی در اولویت قرار دارد . بنیان‌گذاران کابالا همان افرادی هستند که سپس نهضتی !!! را با عنوان " پرستش زنان " تشکیل دادند که می‌توان به صراحت آن را یک جریان شهوت‌محور خطاب کرد .

این گروه جریانی را در ادامه بنا نهاد تا رابطه جنسی نه به مثابه یک عمل برای تداوم نسل بلکه در راستای هدف انسان در زندگی به آن نگاه شود . برخی از کارشناسان بر این باورند که کابالیست‌ها ذائقه جنسی مردان و زنان را در سراسر عالم مورد دست‌خوش تغییر و تحول به سمت توحش قرار داده‌اند ، مانند تغییر جنسیت " مایکل جکسون " و ... . اگرچه ذکر سایر توضیحات مناسب این نوشتار ارزیابی نمی شود لکن یادآوری این نکته ضروری است که یهودیان و صهیونیست‌ها به شدت از سخن راندن در باب کابالا پرهیز دارند و امروز تنها یک کتاب فارسی در این خصوص قابل دسترسی بوده و در صفحات مقالات اینترنتی نیز تا دو سال قبل به جز " ‌کابالا شدن مدونا " خبری در دسترس عموم قرار نداشت .

3. نمادها

در بررسی نمادهای متعلق به شیطان‌پرستی خط بسیار روشنی از ارتباط صهیونیسم و شیطانیسم به وضوح قابل مشاهده است . در ذیل برخی از نمادها که به عنوان نگین انگشتر ، ‌گردنبند ، تصاویر بر روی دست‌بندها ، پیراهن ، شلوار ، کفش ،‌ ادکلن ، ساعت و ... درج شده و از جمله به ایران اسلامی نیز راه یافته است ، مورد بررسی و معرفی قرار می‌گیرد :

اگر نوشته وسط نماد یعنی (Satanism) به معنای شیطان‌گرایی به همراه دایره حذف کنیم ، آن وقت یک ستاره پنج‌ضلعی بر جای می‌ماند که همان نشانه ستاره صبح یا پنتاگرام (pentagram) باقی می‌ماند . اگر خوانندگان محترم با یاد داشته باشند این همان ابزاری است که در نجوم کابالایی مورد استفاده قرار می گرفت و انواع آن در علائم شیطان‌پرستی دیده می‌شود .

این سمبل نیز همان پنتاگرام است ، با فرق اینکه انواع آن گاه پنج‌ضلعی وارونه (inverted pentagram ) یا دیو (Baphomet ) و به شکل در میان نمادهای شیطان‌پرستان به چشم می‌خورد .

لازم به یادآوری است که برخی از شیطان‌گرایان محدوده جغرافیایی " تحت سلطه " این نماد و در واقع منطقه نفوذ شیطان‌گرایی را در نقشه ذیل توصیف می‌نمایند . (محدوده در ایسلند و اروپا) درمیان پنتاگرا‌های قبلی تصویر سر یک بز تعبیه شده است که اقدامی ضد مسیحی ، ‌به این معناست که مسیحیان معتقدند که مسیح همچون یک بره برای نجات ایشان قربانی شده است و با توجه به اینکه ایشان بز را نماد شیطان و در برابر بره می‌دانند این آرم را انتخاب کرده‌اند .



10 / 7 / 1390برچسب:دسته بندی فرق, :: 9:35 ::  نويسنده : סאגדה       

سلام

برای بررسی فرق ساخته شده توسط یهود به نظرم اومد بهتر باشه فرق ساختگی رو دسته بندی کنیم

اول فرق درونی یهودیان (که تعداد آنها نسبت به بقیه کمتر است)

دوم فرق ساختگی درون ادیان آسمانی دیگر (تعداد آنها زیاد است و البته از تمام آنها اطلاع نداریم!)

سوم فرق غیرعادی شامل فرق مختلف شیطان پرستی و فرق ساختگی غیر اللهی

ترتیب بررسی به شکل بالا نخواهد بود و مباحث پراکنده مطرح خواهد شد ولی دسته بندی مطالب مشکل پشت سر هم نبودن را حل می کند



11 / 7 / 1390برچسب:منابع, :: 9:8 ::  نويسنده : סאגדה       

 

متون دینی یهود و عمده‌ترین عامل ایجاد این نحله فاسد فلسفی و فرهنگی (بخوانید ضدفرهنگی) بوده است .

1. متون

از منظر یهودی و نقش آنها در شکل‌گیری شیطان‌پرستی چند نکته ذیل قابل توجه است .

1ـ1 براساس آموزه‌های یهودی و عبرانی شیطان نه یک موجود بد ، بلکه یک فرشته خادم برای آزمایش انسان‌ها است .

2ـ1 در مکاشفات نیز به عدد 666 عدد مقدس شیطان‌پرستان اشاراتی شده و آن عدد وحش توصیف شده است که باید شمرده شود .

3ـ1 خواه‌ناخواه متون یهودی منبع برداشت برای مسیحیان نیز قلمداد می‌شوند و نگاه خاصی یهودیت به شیطان‌ تاثیرات فراوانی را بر مسیحیت داشته است .


 

2. تصوف یهودی (کابالا)

کابالا یا قبالا یا همان تصوف یهودی آئینی است که به نوع خاصی از ریاضت های شیطانی یهودیت دلالت دارد . برابر نظریات کارشناسان ملل و نحل این فرقه تحت تاثیر عرفان و تصوف اسلامی در اثر هم‌نشینی مسلمانان آندلس با برخی از یهودیان تشکیل شده است . کابالا بخش رمز‌آلود و بسیار سری دین یهودی طی 500 سال اخیر محسوب شده و عمده تحولات جهان توسط کابالیست‌ها دنبال می‌شود .

کریستف کلمب و همکارانش همگی کابالیست بودند و از فنون جادوگری کابلایی و منجمان آن در راه پیدا کردن قاره آمریکا بهره‌برداری نمودند . کابالا عمیقا بر برخی باورهای خرافی همچون جادوگری استوار است و رسماً برای آن تقدس قائل است و این عمده‌ترین نقطه اشتراک شیطان‌پرستی در گذشته و حال با شیطان‌پرستی است . هم‌اکنون اصطلاح کابالا وصف‌کننده تمرین آئین و دانش محرمانه یهود است .

مهم‌ترین منابع و کتب کابالیستی که به عنوان ستون فقرات و پایه اصلی آئین کابالا درآمدند ، شامل مجموعه کتب عبری " بهیر " (به معنای کتاب روشنایی) و " هیچالوت " (به معنای کاخ‌ها) می‌شوند که به قرن اول میلادی بازمی‌گردند . نهایتاً در قرن سیزدهم میلادی کتاب " زوهار " نوشت شد که تفکر و شکل کنونی " آئین کابالا " را تشکیل داد . دکتر " عبدا... شهبازی " نویسنده مجموعه کتاب‌های زرسالاران یهودی و پارسی و متخصص تاریخ ، در پایگاه خود درباره فرقه کابالا مقاله جامعی دارد و دیدگاه‌های وی با آنچه در دانشنامه ویکی پدیا آمده‌است ، متفاوت است .

شهبازی در قسمت نخست مقاله خود درباره تعریف کابالا می‌نویسد : " کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می‌شود و تلفظ اروپایی " کباله " عبری است به معنی " قدیمی " و " کهن " . " این واژه به شکل " قباله " برای ما آشناست . پیروان آئین کابالا یا کابالیست‌ها این مکتب را " دانش سری و پنهان " خاخام‌های یهودی می‌خوانند و برای آن پیشینه‌ای کهن قائل‌اند .

برای نمونه ، مادام بلاواتسکی رهبر فرقه تئوسوفی ، مدعی است که کابالا (قباله) در اصل کتابی است رمزگونه که از سوی خداوند به پیامبران ، آدم و نوح و ابراهیم و موسی نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنی‌اسرائیل بود . به ادعای بلاواتسکی ، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیت‌های مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غیره ، دانش خود را از این کتاب گرفته‌اند . مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی ، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون را از پیروان آئین کابالا می‌داند .

شهبازی در رد این ادعا می‌گوید : " این ادعا نه تنها پذیرفتنی نیست بلکه برای تصوف یهودی ، به عنوان " ‌یک مکتب مستقل فکری " پیشینه جدی نمی‌تواند یافت . " شهبازی دیرینه مکتب کابالا را به اوایل سده سیزدهم میلادی محدود کرده و ماقبل آن را گرته‌برداری یهودیان از مکتب فیلو اسکندرانی در فرهنگ هلنی و فلسفه یونانی و کپی‌برداری از آموزه‌های عرفانی مکتب اسلام می‌داند . وی در قسمت دوم مقاله خود می‌نویسد : " سرآغاز طریقت کابالا به اوایل سده سیزدهم میلادی و به اسحاق کور (1160 ـ 1235 م) می‌رسد .

او در بندر ناربون (جنوب فرانسه) می‌زیست و برخی نظرات عرفانی بیان می‌داشت . " وی در جایی از قسمت اول مقاله خود درباره گذشته تصوف یهود ، پیش از ظهور کابالا ، می‌نویسد : " مشارکت یهودیان در نحله‌های فکری رازآمیز و عرفانی به فیلواسکندرانی در اوایل سده اول میلادی می‌رسد . " سپس می‌افزاید : " در دوران اسلامی نیز چنین است . نحله‌های فکری گسترده عرفانی رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تاثیر گذارد و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهم‌ترین آنان ابویوسف یعقوب اسحاق القرقسانی (سده چهارم هجری / دهم میلادی) است . "

شهبازی درباره نمونه تاثیرات فرهنگ اسلامی بر تصوف یهود می‌نویسد : " بسیاری از مفاهیم آن [کابالا] شکل عبری مفاهیم رایج رد فلسفه و عرفان اسلامی است . در واقع اندیشه‌پردازان مکتب کابالا ، به دلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی ، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامی دست زدند و با تاویل‌های خود به آن روح و صبغه یهودی دادند . این کاری است که یهودیان در شاخه‌های متنوع علوم و دانش انجام دادند .

برای نمونه باید به مفاهیم " هوخمه " (حکمت) ، " کدش " (قدس) ، " نفش " (نفس) ، " نفش مدبرت " (نفس مدبره) ، " نفش سیخلت " (نفس عاقله) ، " نفش حی " (نفس حیات‌بخش) ، " روح " و ... در کابالا اشاره کرد . مکتب کابالا نیز به دو بخش " حکمت نظری " و " حکمت علمی " تقسیم می‌شود . در تصوف کابالا بحث‌های مفصلی درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامی است به ویژه در تاریک فراوان آن بر مفهوم " نور " و مراحل تجلی آن . " این استاد تاریخ در انتهای بحث خود می‌افزاید : " آنچه از زاویه تحلیل سیاسی حائزاهمیت است ، " شیطان‌شناسی " و " پیام مسیحایی " این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی معنادار می‌کند . "



9 / 7 / 1390برچسب:فرقه سازی یهود, :: 13:0 ::  نويسنده : סאגדה       

يهوديان از آنجا كه قصد نفوذ در جوامع را داشته و دارند ، فرقه سازي و بدعت گذاري در اديان آسماني را به عنوان راه كار هاي اساسي براي نيل به اهداف خود ، در پيش گرفته اند . در سراسر تاريخ ، شواهد بسياري وجود دارد كه يهوديان با پروراندن و حمايت فرقه هاي مذهبي ، در جوامع مختلف ، راه نفوذ خود را به داخل آنها گشوده و راه رسيدن به اهداف سياسي و اقتصادي خويش را هموار كرده اند.

فراماسونري - يكي ديگر از فرزندان نامشروع صهيونيسم- به عنوان يك سازمان و تشكيلات منظم و پيچيده است كه به طور كامل در خدمت مقاصد و اهداف يهود و دقيقا هم سو و هم جهت با مطامع و اغراض صهيونيست ها حركت كرده و در تاسيس يا اداره سازمان ها و فرقه هاي بسياري دخيل بوده و هست . وجوه مشترك فرقه ها و سازمان ها با فراماسونري مؤيد اين مطالب است .

بنابراین پیچیدگی پیکره ی مباحث مطروحه با موارد دیگر ممکن است شبهه ی جمع آوری صرف مطالب را ایجاد کند در صورتی که اختلاط چند مبحث با همدیگر به دلیل منشاء یکسان آنها در تشکیلات صهیونی است



8 / 7 / 1390برچسب:فرقه سازی یهود, :: 2:23 ::  نويسنده : סאגדה       

 

با نام خداوند یکتایی که دین نزد او فقط اسلام است .

در این وبلاگ می توانید در حال حاضر جمع بندی مطالبی پیرامون فرقه سازی یهود

را تا جایی از تاریخ که برای نگارنده قابل دسترس بوده است مشاهده فرمایید

در صورتی که اطلاعات بیشتری در اختیار شماست مارا از دانستن آن محروم نفرمایید



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 
درباره وبلاگ

זה בלוג לאסוף חומרים על זרמי היהדות צמחו בהיסטוריה האנושית
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک:منو با اسم آنتی صهیون و آدرس anti.zion.LXB.ir لینک کنین بعد مشخصات لینک خودتون رو اینجا بنویسین .

در صورت لینک کردن من خودکار لینک میشین 





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 169
بازدید کل : 103974
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 40
تعداد آنلاین : 1